خنک و ناخنک!
سعید مدانلو
عزادار امام حسین و شیپورچی یزید!
توی اوج "وصولگرا" بازی حکومت٬ تعدادی کاندید مجلس زد و بندهای اسلامی که روی حساب شرایط موجود جمهوری اسلامی ناگزیر "وصولگرا" شده بودند در اثنای مصاحبه ها و تبلیغاتشان ضمن تأکید بر "وصولگرایی"٬ برای تحریک عواطف "دوم خرداد"ی خلایق٬ ذکر مصیبت دوران "حماسه اصلاح طلبیشان" را هم میکردند. نمونه عزادار امام حسین و شیپور چی یزید! آنها هم پسرعموها و پسر دایی های یکدیگر بودند که سر عیش و عشرتشان از قِبَل اسلام٬ دعوایشان شده بود. امام رضا که جام شراب مسموم را زد و "غریب الغربا" شد٬ خودش ولیعهد مأمون "علیه لعنه" بود. شمر ذلجوشن معروف به "ملعون" که سر امام حسین را برید نیز دائی حضرت عباس بود. حال آندسته از "اصلاح طلب" های زیادی خر مرد رند برای دخول به مجلس زد و بند اسلامی ضمن ادای فرایض "اصولگرایانه" می نشینند از جور دوست برای "حماسه آفرینیهای مظلومانه کربلای دوم خردادشان" نوحه میخوانند و سینه میزنند. خیلی از توده ایها و اکثریتیها دیگر از نفس افتادند منتها از میانشان "حزب دمکراتیک مردم ایران" و "راه توده" هنوز از کت و کول نیافتادند و همینطورعرقریزان برایشان سنج و نقاره میزنند.
ساختار قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی چاره ای بجز گرایش به فشردگی روز افزون در حلقه بالای تشکیلات مافیای حکومت اسلامی و تشدید میلیتاریسم ندارد. هرگونه وعده تعدیل میلیتاریسم و کاستن از سیر صعودی سبعیت حکومت در دور آتی انتخابات ریاست جمهوری و پیچ و تابهای دستگاه سیاسی حکومت در فضای جنبش سرنگونی طلبی٬ رهسپار زباله دانی شهرداری خواهد شد. درسرنوشت مردم آن مملکت٬ یک تقابل بزرگ با جمهوری اسلامی رقم خورده که دوران پچ پچ و بگو مگوهایش دارد سپری میشود. صدای اعتراضاتِ بی تعارف و نمیخواهیمت را رفته رفته بلندتر میتوان شنید. بالاخره مجبورند کار را یکسره کنند. اصلاحات و تعدیل برای جمهوری اسلامی همیشه امری غیرممکن بوده است.
ممد آقا پلاستیک!
افق سیاسی "اصلاح طلب" های از حلقه تنگ قدرت سیاسی بیرون افتاده٬ مبتنی بر حفظ حکومت و "تعدیل اسلام ناب ممد غضب" بیشتر از همیشه تیره و تار است. عبدالکریم سروش از فرط ناگزیری دیگر برای خدا و پیغمبر و امامان "معصوم" خودش هم حرف در آورده. نامبرده با کمال استادی درعلم جقول بقول اسلامی و ادبیات "قدسی مآب" ضمن نگهداری جلال و جبروت الله و محمد و خمینی و برخی حدیث پردازان اسلامی٬ یک کلاه گشاد سر "جبرییل امین" نهاده و دست نامبرده را از "صحنه وحی" کوتاه نموده است. او میگوید "وحی مُنزَل" مثل بادی است که خدا در نای (شیپور) دمیده. مثل آدمی که در شیپوری میدمد. منتها چون شیپور (محمد) حتی در زمان خودش هم عتیقه بوده و صدای مزخرف میداده و باز به قول خود ایشان٬ "جناب ممد غضب آقا" حتی خاصیت گرده افشانی نخل های نر روی نخلهای ماده خرما را نمیفهمده و جلوی کار و تجربه ارث و موروثی دهقان عرب را گرفته بوده و باعث افت محصول شده بوده! این بود که بسیاری از آیه های قرآن مزخرف از آب در آمده. باور نمیکنید؟! بروید خودتان جنگ لفظیهایش با ملاهای قم را بخوانید. معنی صاف و ساده "ادبیات قدسی مآبانه" فیلسوف اسلامی چیزی جز این نیست. "فیلسوف سورپرایز اسلامی" حین تفحصات "عمیق" در باب صدر اسلام مقداری کشفیات ظریف و بدیع فرمودند و به این نتیجه رسیدند که آقا قرآن را ولش کن٬ فقط "مَد آقا پلاستیک" را باد بزن! این معنی اسلام جدید آقای عبدالکریم سروش است.
آن شعوری که اجازه نمیدهد آدم قورباغه رنگ شده را با فولکس واگن عوضی بگیرد قاعدتاً نزد همه مردم هست. این شعور مردم را نمیتوان دست کم گرفت. حالا بماند که کم کم فرشته ها دارند توی گوش ایشان هم "سروش" میخوانند. یعنی امثال سروش با این چنگولک بازیهای آشکار میخواهند از خودشان امام و امامچه های "بی آزار" اسلامی درست کنند؟! امام زمان شدن که گمان نمیکنم از او ساخته باشد٬ چون جمهوری اسلامی به قول رفقای داخل ایران٬ خودش اِنده امام زمانه! سیاست حکومتها و موسسات آکادمیک سرمایه غرب٬ میدان دادن به این نوع هفتخط های اسلامی است. قصد دارند "ممد غضب" را "زال ممد" ش کنند. از روی تجربه فهمیدند که "زال ممدیها" بهترحرف آنها را گوش میکنند! خیلی وقت است که روی این سیاست در فکر و در عملند.
گفتگوی "اکس مسیحی کمونیست" و "اکس مسلمان مسیحی"!
"اکس مسلمان مسیحی": شنیدم عضو اکس مسلم شدی؟
"اکس مسیحی کمونیست": آره ولی چه فایده؟! تو اساس نامه اش نوشته هیچوقت حق رای ندارم! میگه قبلاً مسیحی بودی حق رأی نداری.
"اکس مسلمان مسیحی": ما که داریم! آخه این سازمانو برای ما ساختن. ما قبلاً مسلمون بودیم بعداً مسیحی شدیم. یک عده هم اینجا بما میگن اکس مسلم. بذار بگن. من خودم دوست دارم اکس مسلمو. چون هنوز اکسم مسلمه! شما قراره به ما کمک کنین ببرینش بالا پشت بوم دنیا! حالا موظب باشین از پشت بوم نیفته پایین٬ دست و پایش بشکنه. من خودم هر روز جلوی عیسی مسیح براش دعا میکنم. به این میگن "مسیحیت سیاسی". خودش با چندتا مذهب ریز و درشت غیر اسلامی دیگه تحت نظر و کنترل حکومتهای غربیه.
"اکس مسیحی کمونیست": آره میدونم. عبدالکریم سروش قراره اسلامو هم براشون اینطوریش کنه!
"اکس مسلمان مسیحی": راستی این از "مذهب رویگردانم" دیگه چیه؟! این با اکس مسلم مثل آب و روغنند. بکنی تو یه بطری هرچی بتکونیشون قاطی ی هم نمیشند! هی نیارین اونو با اکس مسلم قاطی بزنین. میخواهید اکس مسلمو از رو ببرین؟! نکنه میخواین "پولیتیک کمونیستی" بزنین؟
"اکس مسیحی کمونیست ": نه بابا٬ راستش ما قراره هر طوری شده اسم در کنیم!
"اکس مسلمان مسیحی": وای عبدالکریم سروش گفتی٬ خدا کنه کارش بگیره. دوباره ممکنه برم مسلمون بشم. آخه هنوز نصف بیشتر وجودم تو اسلامه! چطوره برم بهش بگم: آقا٬ بیا با هم یک مذهب مسیحی - اسلامی درست کنیم؟! اسمشو هم بزاریم "اسلاحی"٬ عربیشم میشه "اصلاحی". مثل اینه که هر دو تا رو "اصلاح" کرده باشیم! هویج ازاین٬ چماق ازون. آخه دین اسلام اصلاً هویج نداره همش چماقه. واسه همین بود که ازش دل کندم. ولی اینم میدونم نمیشه٬ عیسی با همه صبرش با محمد نمیتونه توی این دین بسازه. آخه هر روز غروب سر "حوری یکّه" خدا آفریده تاس میریزند٬ محمد جفت شیش میاره. ولی اگه بشه! میتونه به همه دنیا حکومت کنه.
"اکس مسیحی کمونیست": مگه قرار نیست دین حکومت نکنه؟
"اکس مسلمان مسیحی": نه دیگه این دین فرق میکنه. دین مسیح رو اینجا یک عالمه از دندونهاشو کشیدن. دین اسلام هنوز دندوناشو سالم نگهداشته. سروش و دنبالش گنجی راه افتادن میخان چندتا از دندوناشو بکشن. این یکی دین چنتا دندون ِ کار درست لازم داره. ایندوتا اگه با هم جمع بشن کار تمومه. دینش بی نظیره!
"اکس مسیحی کمونیست": اینی که میگی یک سری تخیلاتِ مریضه.
"اکس مسلمان مسیحی": میخوای اکس مسلم مسیحی بمونم؟
"اکس مسیحی کمونیست": بیا اکس مسلم کمونیست شو.
"اکس مسلمان مسیحی": اکس مسلم کمونیست؟! این تخیلات مریض نیست؟!
ما از "هنر" مقابله به مثل با شما بی بهره ایم!
رفته رفته معلوم شد که سکتاریسم ناشی از پوپولیسم رادیکال٬ ادامه و تشدید رفتار پلنوم بیست و ششمی حزب کمونیست کارگری ایران با علی جوادی تا چه اندازه برای آن حزب گران تمام شد. علی خودش در آن پلنوم چیزی توی این مضمون که عرض کردم به آنها گفته بود. چه خنده ها که نکردند از این گفتۀ او٬ دوستان "قدر قدرت" ما. حزب حکمتیست جلوتر است کاریش هم نمیشود کرد. من حیث المجموع منصور حکمتی تر از بقیه عمل کرد. به حزبی که منصوری حکمتی تر عمل کرد و جلو افتاد پیوستن از نظر من نه تنها هیچ عیبی نیست بلکه قدرت اعتراف به یک واقعیت است. آنها از آن کنگره دومشان که در آمدند٬ کنگره ای که زیر بمباران "هشدار" های شما برگزار کردند. و بلافاصله نشان داد که از عهده یک کار خوب برآمده اند. بقیه "توطئه گری" های علی جوادی باد هواست. مَثَل ِ آنی که گفت: "اگر رو به بالا میری٬ هرچی فحش و تنفر بشنوی تند تر میری".
شما بهتر عمل کنید و رشد "اکس مسلمی" را کنار بگذارید. چهره شدن توی غرب به این قیمتها نمی ارزد. اگر توی ایران مثل حکمتیست ها که یاد گرفتند شلوغ پلوغ الکی نکنند یک آبی گرم کردید یا مثلاً جلوتر از بقیه توی طبقه کارگر سیگنالهای خوبی از شما دیده شد٬ مطمئن باشید اگر احزاب دیگر تماماً به شما نپیوستند حتماً تعداد قابل ملاحظه ای از آنها دل می کَنند و به شما میپیوندند نه تنها این بلکه تعدادی کثیری از مردم را هم جذب خودتان میکنید.
یک کار خوب که از حزبی دیده میشود٬ مخصوصاً حزبی که "قرار بود بترکد" و شما جوالدوز به آن میزدید٬ نه تنها نترکید بلکه کارش را با تمام سختی هایی که علاوه بر "هشدار" های شما از بیرون٬ داخل خودش هم تحمل کرد، درست انجام داد و یک گل هم تقدیم حضور حضار محترم نمود. این حزب تا اینجا نشان داد که استعداد کارهای خوب دیگری هم دارد. توی کار سیاسی معمولاً آنی را که نشان داده است استعداد بیشتری دارد بیشتر تشویق میکنند. نفرت شما از علی جوادی و از کورش مدرسی و حزب حکمتیست٬ به کمونیسم کارگری ربطی ندارد. دارید راه دیگری میروید. خیلیها یاد گرفتند زبان انشعاب اول را کنار بگذارند. شما تشدیدش کردید. حرف دارید٬ بی فحش و فضیحت بنویسید.
"علی جوادی از روز اول با کوروش مدرسی تماس گرفت٬ عجز و لابه کرد. خودشو توی خاک انداخت٬ کوروش قبول نکرد٬ هنوز هم جزع فزع میکنه٬ کوروش قبول نمیکنه" اینها به قول آقای تقوایی "قصه کلثوم ننه" است.
متأسفانه از این هم بدتر خواهید شد. کیوان جاوید از اینی که هست هم خودش را ضایع تر خواهد کرد. اثرات منفی سلطه سیاست غلط بر یک حزب٬ کار را به اینجا میکشاند. از ما ساخته نیست که با اینچنین "ادبیات" نفرت انگیزی پاسخ نوشته های شما را بدهیم. ما از این "هنر" سخیف که اتفاقاً آنقدر ساده است که زحمت فکرکردن هم برای نوشتنش لازم نیست٬ خوشبختانه بی بهره ایم. شما مینویسید ما هم گاهی پاسخ میدهیم. تعدادی از مردم میخوانند و لابد قضاوت خودشان را میکنند. معلوم بود و به عینه آشکارتراز آن شد که داخل آن حزب چه کینه ای را دارید در دل کادرهایش نسبت به کسی که بجز مخالفت سیاسی و ترک ناگزیر حزبتان "مرتکب خلاف" دیگری نشده٬ پرورش میدهید.
آقای سعید صالحی نیا٬ علی جوادی را به "حزب توده و حزب الله" مانند میکند. رهبری حککا و شاید بسیاری از کادرهای آن حزب بهتر میدانند که ما از پس این قلمزن صف اول و مدافع صدیق حککا برنمی آییم. ناز شست تان که کادری با اینهمه هوش و استعداد از آن ِ حزب شماست. قدرش را بدانید. برای "سوسیالیسم همین امروز" تان کمک ارزشمندی خواهد بود. تعدادی که در داخل آن حزب سر نامهربانی را با او درپیش گرفته اند بهتر است رفته رفته سعی کنند با نگاه مثبت تری به ایشان برخورد کنند. "سوسیالیسم همین امروز" در آن حزب به کادرهای قلمزن و با سوادی مثل او نیاز وافر دارد. برای "بهداشت" تن و روان سیاسی حزبتان نیز وجودشان غنیمت است. ببینید تا صحبت علی جوادی میشود به چه شکل در صف اولتان ظاهر میشود. همان قلم ایشان و آقای ایرج عبداللهی برای "شکست تمام و کمال" علی جوادی کافیست. حضور امثال کیوان جاوید و محمد رضا پویا در صف بعدی آنهم با آن زبان مملو از کینه و نفرتِ بی حجاب چندان دلچسب به نظر نمیرسد. خمینی و بوش و بن لادن و آدمکشانشان و اعوان انصارشان داستانی دیگر است. حزب توده و اکثریت و جبهه ملی و امثالهم داستانشان دیگر است.
هیچکس نمیتواند مثل آقای صالحی نیا "توده ای و حزب الله" بودن علی جوادی را "افشاء" کند. همین برای "شکست فاحش" علی جوادی کافی نیست؟ "سوسیالیسم همین امروز" را هم که بلندتر از همه شما در نوشته هایش شعار میدهد. بهتر از این دیگر برای یک حزب "کمونیستی کارگری" چه میخواهید؟
در ضمن خسرو دانش هم امیدوارم بالاخره جای درست خودش را پیدا کرده باشد و "درافزوده"های آتی اش باعث پیشرفت کارتان شود. امیدوارم کسی در آنجا اشتباه ما را مرتکب نشود و به "هُرهُری مذهب" بودن متهم شان نکند و ایشان مجبور نشود باردگر بارسفر به دیار دیگری ببندد. امیدوارم کسی آنجا پیدا نشود بگوید ایشان سر "پست و مقام نیاوردن" فوری قهر میکند. در ضمن یادتان باشد اگر ایشان سه تا مطلب نوشتند و آن نوشته سومی که "توپّ توپ" بود وسط "انترناسیونال" چاپ نشد یا تیتر اول یکی از نشریاتتان نشد٬ کتکه رو خوردین! ایشان تا سه بیشتر صبر نمیکنند! فوری در میایند و شونصد صفحه "تئوریک" پایین و بالا تان را "نقد" میکنند. پیچ و مهره های حزبتان را "لق" میکنند. امیدوارم شما شانس بیاورید و او کمتر وقت تان را صرف اینجور حرف و سخنها کند.
در نوروز و آغاز زیبای فصلها برای همه تان آرزوی بهروزی و تندرستی میکنم.
نوشته های دیگر از سعید مدانلو